عقلانیت براى پیش رفتن
و در جهت یافتن راههائى براى هر چه موفقتر شدن
در رسیدن به این آرمانهاست
یکى از بىصبرىهائى که ما گاهى اوقات از خودمان نشان میدهیم یا شاهد هستیم که بعضى نشان میدهند، بى صبرى در مقابل حفظ آرمانها و اهداف انقلاب است. به نظر من این از همه مهمتر است. جهتگیرى نظام اسلامى؛ بایستى بر آن پاى فشرد و بر سر آن پایدارى کرد. صبر، اینجا بیش از جاهاى دیگر معنا میدهد.
ببینید برادران و خواهران عزیز! شماها مسئولین و کارگزاران این نظامید. نخبگان سیاسى و فرهنگى و اجتماعى این نظام، یا جمعى از نخبگان، اینجا جمع هستید؛ عمدهى مسئولین کشور الان اینجا جمع هستند. من و شما چرا در این نظام مشغول کار شدیم؟ آیا ما از اول به دنبال این بودیم که حکومتى تشکیل شود، دولتى به وجود بیاید، ما بشویم رئیس دولت، مسئول دولت، وزیر دولت، وکیل دولت؟ مگر مقصود این بوده؟ نه. اگر مقصود این باشد، باید عرض کنم زحماتى که هر کدام از ما میکشیم - اگر با این نیت باشد - همهاش «هبائاً منثورا»ست؛ بىارزش است؛ پیش خداى متعال اجرى ندارد؛ با زوال عمر زائل میشود، بلکه با زوال مدت مسئولیت زائل میشود. ما فرقمان با بقیهى گروههائى که در کشورهاى مختلف مىآیند یک رژیمى را تغییر میدهند، بر سر کار مىآیند و قدرت را به دست میگیرند، این است که ما آمدیم براى اینکه یک جامعهى اسلامى به وجود بیاوریم؛ ما آمدیم تا حیات طیبهى اسلامى را براى کشورمان و براى مردممان بازْتولید کنیم؛ آن را تأمین کنیم. و اگر بخواهیم با یک نگاه وسیعتر نگاه کنیم، چون بازتولیدِ حیات طیبهى اسلامى در کشور ما میتواند و میتوانست و میتواند همچنان الگوئى براى دنیاى اسلام شود، در واقع آمدیم براى اینکه دنیاى اسلام را متوجه به این حقیقت و این شجرهى طیبه بکنیم؛ ما براى این آمدیم. هدف، جز این چیز دیگرى نبود، الان هم هدف جز این چیز دیگرى نیست.
نظام اسلامى، نظامى است بر پایهى مبانى اسلام. هر جا که توانستهایم وضع موجود و ساختار کنونى نظام خودمان را بر پایهى اسلام قرار بدهیم، این خوب است، مطلوب است؛ هر جا نتوانستیم، سعى ما باید این باشد که آن را بر همان پایه و مبناى اسلامى قرار بدهیم؛ از او نباید تخطى کنیم. این هدف ماست
این نظام ماست. حالا من و شما که مسئول در این نظام هستیم، مظهر واقعى و حقیقى صبر ما، صبر بر این اصول و این مبانى و این پایههاست. باید از میدان در نروید. اینجور نباشد که اگر چنانچه دربارهى قصاص اسلامى، دربارهى اقتصاد اسلامى، دربارهى شکل حکومت اسلامى، دربارهى قانون اساسى شما، هو و جنجال و هیاهو در دنیا راه انداختند - که امکانِ این کار را هم دارند که هیاهو راه بیندازند - شما جا بزنید؛ نه، بر مبانى خودتان پافشارى کنید. مبانى شما، عبودیت خداست، خدمت به بندگان خداست، دشمنى با دشمنان خداست، دشمنى با دشمنان بندگان خداست؛ اینهاست شعارهاى ما. نظام جمهورى اسلامى نظامى است بر این پایهها؛ نظامى است عقلانى، نظامى است دانشى. عقلانیت باید بر تمام ارکان این نظام از بالا تا پائین حاکم باشد؛ اما عقلانیت به معناى تسلیم نیست؛ عقلانیت به معناى هزیمت نیست؛ عقلانیت براى پیش رفتن و در جهت یافتن راههائى براى هر چه موفقتر شدن در رسیدن به این آرمانهاست.
بعضیها با نام عقلانیت، با نام اعتدال، با نام پرهیز از جنجال و دردسر بینالمللى، میخواهند از مبانى انقلاب و اصول انقلاب کم بگذارند! این نمیشود؛ این نمیشود. این نشانهى بىصبرى و نشانهى خسته شدن است. گاهى این خسته شدن را - که خودشان خسته شدهاند - به مردم نسبت میدهند: مردم خسته شدهاند! نه، نخیر. مردم آن وقتى که احساس کنند مسئولین کشور با سربلندى مسلمانى و عبودیت خودشان را اعلام میکنند، خوشوقت میشوند؛ خوشحال میشوند.
دیدار روسای سه قوه و مسئولان و مدیران بخشهای مختلف نظام ۱۳۸۷/۰۶/۱۹