۱ امداد مبارزات مومنین با دستگاه کفربه سر پرستی فقهاء از ناحیه مقدسه ولی عصرارواحنا فداه ؛ شیوه اعطای درک تکامل پذیر از دین در دوران غیبت
درک از دین، یا برابر با وحی است- که این درک مخصوص چهارده نور پاک است و به شکل خاصّی برای حضرات معصومین پیدا میشود. غیر معصومین از مکانیزم پیدایش این علم بی اطلاع هستند و البته ما به آنچه که در قلب نبی مکرم اسلام(صلی الله و علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) هست یقین داریم1
یا مقرب به وحی است؛که مخصوص غیر معصومین می باشد. این سطح از درک دینی از دو بُردار، غیر معصومین با ایمان را بیدار میکند.
1. تهدید اجتماعی ارزشها از سوی دستگاه کفر؛که هجمههای ابلیس هست.
2. امداد اولیای معصوم به مومنین برای حفظ هویت یکتا پرستی در مقابل تهاجم های اجتماعی دستگاه کفربه ارزشها.
در برآیند این دو بُردار درکی تکامل پذیر برای دفاع از اسلام به فقهاء از ناحیه امام معصوم عصر اعطاء می شود.
تا دوره ظهور همه امتحانها به این شیوه وبرای ایجاد مجرا در نظامات اجتماعی در راستای تحقق عقلانیت دینی می باشد. در دوره غیبت، غیر معصومین به این شیوه از عقلانیت برای دفاع از اسلام مبتلا هستند(اجتهاد). تا دوره ظهور، آیات و نشانه های هدایت به شکل علمی، در دستگاه ایمان بروز می کند.
2. پیروزی انقلاب اسلامی؛ محصول 150 سال مبارزه مومنین به سرپرستی فقهاء با فرآیند مدرن سازی جامعه شیعه
بر این اساس، مبارزه ایمان محور جبهه ای از مومنین مساجد و هیئات به رهبری فقهای عظام شیعه در مقابل حوادث پی درپی و متأثر از مدرنیته در 150 سال اخیر2، با عنایات خاصه ولی عصر ارواحنا فداه جامعه شیعه را به ظرفیت پذیرش اقامه توحید در ظرفیت "مهندسی دین در دنیا"3 رساند. سیر درگیری و افشاگری فقهای مبارز با شرایط تحمیلی مدرنیته به جامعه اسلامی ضرورت "مدیریت تحولات"4جامعه بر مبنای دین را به پذیرش فرهنگ شیعه رساند و در چنین شرایطی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. این انقلاب با عظمت در فضای تسلط الگوهای "سیاسی، فرهنگی و اقتصادی" مدرن ایجاد و تثبیت شده است؛ لذا در این شرایط تَعَیُّن زندگی اجتماعی ما محصول شرایط محیطی انقلاب و شرایط محیطی تمدن رنسانس است و چه بخواهیم و چه نخواهیم مسائلی از طرف مدرنیته به "سیاست، فرهنگ و اقتصاد" جامعه دینی تحمیل می شود.
قبل از دوره انقلاب اسلامی موضوع علمی امتحان شیعه در سطح اجتهاد برای پاسخگوئی به نیاز مندی های اخلاقی، اعتقادی و فقهی فرد بوده است. لذا آنچه در فقه و اصول موضوع بحث است؛ تعیین تکلیف مکلَّف است. عقلانیت تفقه در ظرفیت فعلی چگونگی عبادت مکلَّف را در سطح مُعَذِّر و مُنَجِّز5 تعیین مینماید. امّا امروز مکلَّف، جامعه است یعنی باید تشخیص تکلیف جامعه موضوع تفقه واقع شود.
درشرایط محیطی دنیای امروز، انقلاب اسلامی(مهندسی دین در دنیا) موضوع علمی جدیدی را مطرح کرده است و آن اینکه ارزشهای اسلامی در بستر چه عقلانیت کاربردی شکوفا می شوند؟ به عبارت دیگر انقلاب اسلامی به دنبال ایجاد تحول در ساختارهای اجتماعی6 - تحمیل شده از سوی مدرنیته به جامعه اسلامی- متناسب با اقامه ارزشهای اسلامی است؛ که این تحول مبتنی بر یک عقلانیت اسلامی قابل تحقق است. به عبارت سوم امروز، روز بحث های علمی دقیق و عمیق از الزامات مفهومی و علمی "مدیریت تحولات"7 جامعه بر مبنای دین" یا همان "مهندسی دین در دنیا"8 است؛ که این مباحثات در تکامل خود درکی تئوریک و تفصیلی از بحث بیبدیل حضرت امام خمینی(ره)در عمل به تئوری ولایت مطلقه مُفَوِّضه فقیه ارائه می نماید. نگاه جامعهشناسانه امام خمینی عظیم الشأن به وضعیت جامعه و امّت محمد و آل محمد در تکامل خود باید جامعهشناسی اسلامی ،مدیریت اسلامی و مدل اداره اسلامی را ارائه نماید و از اداره جامعه اسلامی بر مبنای مدل های اقتصاد محور غربی9 جلوگیری کند.
4. تئوریزه کردن انقلاب یا تعمق مبانی انقلاب ، راه جلوگیری از انحلال دراز مدت و نرم انقلاب در مدرنیته
نتیجه آنکه فرهنگ انقلاب در تحلیل چالشها، مشکلات و رفتارهای اجتماعی باید از تحلیل های روبنائی پرهیر نماید و "محیط تبدیل" جامعه را در "سطح مبنائی" تحلیل کند. اگر بخواهیم این معنا را به ادبیات انقلاب ترجمه کنیم باید بگوئیم که ضرورت دارد مبانی انقلاب تعمق بیشتری یابد تا راه حل برای تحقق آرمانها پیدا شود.10ما از آنچه که این ضرورت اولیه را تمام میکند به "تئوریزه کردن انقلاب" تعبیر می کنیم. انقلاب باید تئوریزه و علمی شود؛ علمی شدن انقلاب به معنای تئوریزه کردن ارزشهای ایمانی جامعه برای تمدن سازی است؛ یعنی همانطور که مدرنیته شعارها و آرمانهای خود را تئوریزه کرده است و همه جوامع را در جاذبه برنامه های کاربردی خود منحل می کند ما هم باید با عقلانیتی دینی و کاربردی جامعه ی دینی را اداره کنیم. به عبارت دیگر الگوهای اداره غربی همان ارزش های غربی هستند که حالت کاربردی یافته اند و اگر ما نتوانیم هویت ملی11خود را در این سطح تئوریزه نمائیم این به معنای "تغییر موازنه قدرت اجتماعی" اسلام به نفع قدرت اجتماعی کفر و"انحلال نرم و بلند مدت" انقلاب در مدرنیته است.
1/4. توجه به خلاء مدل اسلامی اداره؛ نتیجه تعمق در مبانی انقلاب(تئوریزه کردن انقلاب)
به عبارت دیگر نتیجه تئوریزه کردن انقلاب دستیابی به مدل اسلامی اداره و پیشرفت کشور است؛ که این مهم سفارش اکید و مکرر ادبیات انقلاب به دستگاه علمی و فرهنگی کشور است.12
2/4. انحلال هویت ملی در هویت مدرن، اثر اصلی به کارگیری مدل توسعه غربی در اداره کشور
مدل که به معنای ساده سازی تغییرات یک شئ متغییر است در معنای تمثیلی به ماشینی شبیه است که یک ملّت اگر در چهار یا پنج برنامه به تخصیصات آن عمل کند؛ اخلاق، نظام فکری و رفتارهای ملت تغییری بنیادی می یابند. مدل برنامه توسعه غربی انسان مومن جامعه دینی را به انسانی اکونومیک تبدیل می کند؛که پسند اجتماعی او حیات اجتماعی مدرن را تنها راه زندگی می پندارد.
3/4. تأثر تصمیم گیران اداره کشور از تصمیم سازی مبتنی بر مدل کارشناسان علم برنامه ریزی
سرمنشأ ایجاد این تغییرات بنیادی در هنجارهای یک جامعه در علم برنامه ریزی به معنی عام آن نهفته است که مغزهای برنامهریزی در این موضوع همگی در غرب تحصیل کردهاند و نظام تخصیص های پیشنهادی آنها کشور را به تقلید از جوامع مدرن در شاخصه های توسعه غربی؛ به عنوان الگوی پیشرفت در حیات اجتماعی رهنمائی می کند.
این مسئله نامبارک درشرایطی اتفاق می افتد که نظام عدلیّه شیعه مسئول ایجاد حیات اجتماعی جدیدی برای بشریت بر مبنای اسلام است و باید بتواند مدل تحقق شعارهای انقلاب اسلامی را به عنوانی راهی نو13پیش روی جهانیان قرار دهد.
بدیهی است که اگر در الزامات علمی انقلاب کوتاهی شود؛ تصمیم گیری در جمهوری اسلامی متأثر ازتصمیم سازی مدل های پیشنهادی توسعه انجام خواهد گرفت و عدالت و پیشرفت و سایر شعارهای انقلاب سرانجامی جزء تأویل یا تحریف نخواهند داشت.
به راستی در مسیر تحقق شعارهای انقلاب، آسیب تحریف وتأویل از کجاپیدا می شود؟ البته حتماً یک سطحی از این اشکال به عناصرغافل برمیگردد ولی به نظر میآید که متغیر اصلی این شرایط بر اساس تحلیل مبنائی فوق، به خلاء تئوریک نظام هم بازگشت دارد؛که با مجاهدتی اسلامی و با رویکرد انقلاب این خلاء مفهومی قابل حل می باشد. لازم به تذکر است که برای حل مشکل نرم افزاری نظام و ارائه راههای نو، عناصر معتقد نیمی از راه می باشند که این مهم در فضای اعتقاد راسخ دولت عدالت به شعارهای انقلاب تا حدود زیادی محقق است.
1/4/4. ابهام علمی در چگونگی حذف ربا از سیستم بانکی، نمونه ای از خلاء کارشناسی نظام
لکن با اینکه در این دولت متدینین تصمیم گیری می کنند و به عنوان مثال با بحث ربا در سیستم بانکداری به شدت مخالف هستند؛ ولی چگونگی برداشتن ربا از سیستم بانکی، ابهام علمی دارد. این دولت در شرایطی می خواهد ربا را از سیستم بانکی حذف و عدالت را تعمیم دهد که ادبیات کارشناسی غربی"سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور" در میان تصمیم سازان و کارشناسان کشور نهادینه است. با اینکه در این دولت، سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور منحل شده است ولی در بدنه وزارتخانهها تحلیل ها مبتنی بر ادبیات کارشناسی موجود می باشد.
در چنین فضائی، شعارها و آرمانهای برگرفته از روح قرآن و روایات مانند "عدالت و پیشرفت" در ظرف تحقق ادبیات کارشناسی موجود- که در خاستگاه هماهنگ با ارزشهای غربی عمل می نماید.- درنهایت به تأویل و تحریف مبتلا می شوند. به عنوان مثال شعار اسلامی عدالت اسلامی که محور شعارهای انقلاب است در ظرف کارشناسی موجود به بیمه بیکاری و تأمین اجتماعی تأویل می گردد.
این داستان در بخشهای دیگر نظام هم وجود دارد به عنوان مثال با اینکه سازمان صدا و سیما از اول انقلاب به وسیله آدمهای ارزشی و متدین اداره می شود. ولی در نهایت برنامه ریزی این سازمان به دست کسانی است که مسلط بر جامعه شناسی غربی هستند. لذا مطالبات انقلاب از این سازمان به دلیل عدم تولید جامعه شناسی اسلامی به وسیله کارشناسی سازمان غافلانه تأویل و تفسیر می گردد.
در سی سال گذشته صلابت امام خمینی عظیم الشأن و مقام معظم رهبری شعارهای انقلاب را به صورت مکرر و روشن تبیین نموده اند14 ولی در عمل، ادبیات کارشناسی نظام سرمایه داری از ده لایه مفهومی، الزامات جهتی و ارزشی خود را به انقلاب تحمیل کرده است؛ که آثار این چالش عمیق در جهت گیری های جامعه قابل بررسی است. در این معادله اجتماعی الزامات متناسب با نظام سرمایه داری توسط بخش های مختلف نظام با ادبیات مختلف به ارزشهای انقلاب تحمیل می شود و این امر همان تکمیل غافلانه پازل دشمن توسط دوستان انقلاب است که مورد اشاره مقام معظم رهبری هم بوده است.
فراموش نشود که بخش قابل توجهی از اختلافات در جامعه امروز در بین کسانی اتفاق افتاده است که سابقه آنها در انقلاب برای همگان روشن است ولی چون در محاسبات کشور اتکاء به تخصص های علمی موجود دارند در ترسیم نقشه تحقق شعارهای انقلاب نظرات متفاوتی ارائه می دهند و چگونگی تحقق شعارهای انقلاب را در ظرف کارشناسی نظام سرمایه داری دنبال می کنند و در نهایت پیشنهاد تأویل و تحریف شعارهای انقلاب را ارائه می نمایند. بدون تردید راه ایجاد کارآمدی در جامعه دینی بر مبنای دین تأویل و تفسیر شعارهای انقلاب نمی باشد؛ که برآیند رفتار اجتماعی عده ای از انقلابیون در حوزه و دانشگاه و اجراء در این راستا می باشد
1/5. ایجاد اراده و عزم ملی برای تولید مدل اسلامی اداره راه مقابله با تحریف و تأویل شعارهای انقلاب
البته می توان درمواجهه با این تأویل و تحریف ها در شعارهای اساسی انقلاب به تخریب و نفی مبانی نظری کارشناسی موجود پرداخت ولی باید توجه داشت که در نهایت این دستگاه کارشناسی همه جانبه مانند یک ماشین است که همه ظرفیت های جامعه را با آرمانهای نظام سرمایه داری هماهنگ می نماید و مخالفت های نظری، تنها سرعت انحلال جامعه را کم می نماید. بنابراین اگر اراده ای ملی برای طراحی یک دستگاه کارشناسی، متناسب با ارزشهای انقلاب در کشور ایجاد نشود علاوه بر انحلال نرم انقلاب در مدرنیته، اسلام و اولیای معصوم آن به ناتوانی در اداره جامعه متهم میگردند؛ خسارتی که جبران آن ممکن است قرن ها به طول انجامد. و البته در این میان نگاه عرفی بدون پشتوانه عقلانیت کاربردی اسلامی هم راه تحقق شعارهای انقلاب نمی باشد.
استفاده از ادبیات انقلاب در تثبیت جهت اسلامی برای جامعه می تواند با ارائه مهندسی تحولات نظام ساختارهای جامعه بر مبنای یک کارشناسی جدید و غیر مقتبس از مدرنیته در غالب چند برنامه؛ مبتنی برمدل اسلامی اداره، بستر اجتماعی تحقق ارزشها و شعارهای انقلاب را محقق نماید. البته نقد اجتماعی پایههای متدولوژی کارشناسی اداره جامعه، هم بحث را تا عمیق ترین عرصه های مفهومی مدرنیته تعمیق می کند و این به معنای تحقق استراتژی دفاع همه جانبه در دوران غیبت می باشد.
بر پایه این سطح از تحلیل چالشهای نظام است که مرحوم علامه سید منیر الدین حسینی الهاشمی(ره) هسته اولیه منطقی را برای پاسخگوئی به این نیاز اجتماعی، در فاصله سالهای 1348 الی 1379 توسط تولید نموده است. بوسیله این منطق می توان تولیدگمانه، برای الزامات علمی "مهندسی دین در دنیا" سازماندهی اجتماعی نمود. از این طریق است که می توان محیط تحمیلی مدرنیته بر انقلاب اسلامی را شکست و با مدل اسلامی محیطی برای تنفس همگانی در ارزشها و آرمانهای اسلامی انقلاب ایجاد کرد.
در بحث مدیریت نظام، بر مبنای مدل علامه سید منیر الدین حسینی الهاشمی(ره)، بحث سیاستهای کلان -به عنوان مجموعهای از سیاستهایی که رویکردش به سمت تمدن اسلامی است- به صورت تخمینی توسط حضرت حجت الاسلام والمسلمین صدوق- از شاگردان برجسته مرحوم علامه حسینی(ره)- تطبیق شده است، که برای تکمیل کار و ارائه یک مدل متناسب با انقلاب باید جهت نظام آمار و نظام شاخصهها هم عوض شود. در مقابل هم کاری که در نهاد های برنامه ریزی کشور مانند مجمع تشخیص مصلحت انجام شده است در بخش نظام شاخصه ها و نظام آماری به علت به کار گیری دستگاه کارشناسی موجود با شاخصهها ی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول غافلانه برابر است.15با سیاست های پیشنهادی حضرت حجت الاسلام والمسلمین صدوق دیگر نیازی به اسلامیزه کردن و یا کشیدن روکشی از اسلام بر روی مدل برنامه توسعه غربی نمی باشد. گزارش مهندسی کلان این مسئله به معاون اول ریاست جمهوری داده شده است.
آنچه در تحلیل چگونگی تحقق شعارها و آرمانهای انقلاب درمنطق و ادبیات تأسیسی و غیر مقتبس مرحوم علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی (ره) به آن توجه تام شده است بحث شکسته شدن عمیق ترین لایه های تهاجم عینی، اجتماعی مدرنیته به اسلام و انقلاب است. که می توان با بکارگیری این منطق بی بدیل علاوه برتعمیق شناخت از نظام سرمایه داری مدل اسلامی اداره جامعه را در تحقق شعارهای اسلامی و انحلال مطلوبیت ها مدرن در دستگاه ایمان به کار گرفت و به سمت مطلوبیت های تمدن اسلامی حرکت نمود. ما می توانیم با به کارگیری این منطق، ماشین کارشناسی مدرن را در دستگاه علمی خود منحل کنیم. البته برای تحقق این موضوع عزم ملّی نخبگان، در مسیر نقد علمی این پدیده بدیع، امری لازم است.
7. موضوعات پیشنهادی حجت الاسلام و المسلمین صدوق برای چهار برنامه توسعه تا تحقق سند چشم انداز
سیاست های کلان پیشنهادی برنامه پنجم از سیاست اقتصادی شروع شده است . به دلیل اقتصاد محور بودن نظام سرمایهداری برخورد اصلی جامعه ما با بخش اقتصاد مدرنیته است. برای کنترل آثار و خروج از تأثیرات اقتصادی،فرهنگی وسیاسی مدرنیته بر جامعه اسلامی به ترتیب در:
1. سیاست های پیشنهادی برنامه پنجم ، چگونگی کنترل رفتاری الگوی تمدن موجود بر انقلاب اسلامی از طریق کنترل گلوگاه اقتصاد سرمایه داری(صادرات و واردات)
2. در برنامه ششم پیشنهادی، مهندسی جدید برای نیازمندی های انقلاب در قالب تحول الگوی مصرف از طریق نهاد خانواده
3. در برنامه ی هفتم مهندسی جدید برای بومی کردن صنعت در قالب تحول در آموزش و پروش
4. در برنامه ی هشتم مهندسی جدید برای جهش در صادرات در قالب تحول الگوی منابع نیروی انسانی
پیشنهاد شده است.
بر اساس این مدل می توانیم جایگاه اول اقتصادی مندرج در سند چشم اندار را محقق نمائیم و تحقق جایگاه اول اقتصادی با مدل برنامه توسعه غربی در فضای مصرفی موجود بدون تردید ممکن نیست.
ناکارآمدی کارشناسی موجود در کنترل مشکلات اقتصادی جامعه ایران و خصوصا بحث تورم که تا سال 1384 به آن عمل می شده است؛ دلیلی متقن برای ناکارآمدی ادبیات علمی اقتصاد در تحقق چشم انداز و شعارهای انقلاب است. اگرچه عده ای می خواهند مشکلات اقتصادی جامعه را معلول مقلد نبودن این دولت از کارشناسی نظام سرمایه داری بدانند. لکن همانطور که گفتیم اگر به دقت مسئله را مورد بررسی قرار دهیم مشکل اصلی کشور ریل کشی برای کشور توسط مجلس، مبتنی بر ادبیات کارشناسی توسعه غربی است؛ که دولت ها هم موظف به حرکت در این مسیر بوده اند.
شهر مقدس قم
علی کشوری
29/7/1387(سال نوآوری و شکوفائی)
مصادف با20 شوال 1429
[1] . موقن بجمیع ما اتیت. زیارت حضرت رسول اکرم از بعید
2. اولاً این سؤال را باید از خودمان بکنیم: پیشرفت چیست؟ اگر سؤال نکنیم که پیشرفت چیست، پیداست به فکر پیشرفت نیستیم. بنابراین، باید اول این سؤال را از خودمان بکنیم و به دنبال پاسخش حرکت بکنیم تا آن را پیدا بکنیم.
اینکه «پیشرفت چیست؟» حرفهاى گوناگونى در سطح دنیا مطرح است. همهجور حرفى هست؛ نسخههاى قلابى، توصیههاى متناقض، عجیب و غریب و بعضاً خائنانه، که این بلایى بود که در آغاز شروع مدرنسازى کشور به جان ما ایرانیها افتاد. اول که نشانههاى پیشرفت اروپایى براى ایرانیها معلوم شد، کم کم به فکر افتادند که ببینند در اروپا، در آن طرف دنیا، چه خبراست؛ قبل از آن، اصلاً خبر نداشتند که در دنیا چه خبر است! سلاطین قاجارى آنقدر گرفتار حرمسراها و سفرهخانهها و گرفتاریهاى شخصى و مسائل بىارزش خودشان بودند که اصلاً از اینکه در دنیا چه دارد مىگذرد، خبر نداشتند. رنسانس چه بود؟ چطور به وجود آمد؟ چرا به وجود آمد؟ نتیجهاش چه شد؟ اصلاً این قضایا را تا دوران فتحعلى شاه و بعد از آن ملتفت نبودند! بعد که جنگ ایران و روس شد و دستگاه قاجارى به واسطهى سلاحهاى پیشرفتهى روسها - که آن روز از امکانات جدید و سلاحهایى که براى خودشان ساخته بودند، بهره بردند - تو دهنى محکمى خورد، تازه کسانى را به اروپا فرستادند و سفراى اروپایى هم که در ایران زندگى مىکردند، دست و پایى باز کردند. پیغامآورها و مأموران ویژهاى هم براى زمینهسازى نفوذ سیاسى به ایران گسیل شدند و با روشهاى خودشان به ایران آمدند. اولین کسانى که با موج به اصطلاح مدرنیته مواجه شدند، چه کسانى بودند؟ شاهزادهها، رجال دربار قاجارى و شخصیتهاى متنفذ سیاسى آن روز. عامهى مردم که خبرى نداشتند، علما که اطلاعى نداشتند و دیگران که چیزى نمىدانستند. اینها هم به جز خیلى افراد معدود، عموماً - تقریباً مىشود گفت بدون استثنا - در مواجههى با این فرهنگ و پیشرفتهاى غربى مات و مبهوت شدند؛ دست و پاى خودشان را گم کردند و نتوانستند ذهن و عقل خودشان را به کار بگیرند و از پیشرفت طرف مقابل، به فکر پیشرفت خود بیفتند. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در دوران مشروطیت و بعد از استقرار آن، روشنفکرهاى درجهى اول ما عقیدهشان این شد که اگر ایران بخواهد پیشرفت کند، باید از فرق سرتا پا غربىِ کامل بشود! این، یعنى تقلید محض. و همینطور هم عمل کردند و این روند تا حکومت پهلوى ادامه داشت. حکومت پهلوى آمد این را برنامهریزى کرد تا با سرعت بیشترى این کار انجام بگیرد. به آن مقدارى که در دورهى قاجار بود، قانع نبودند. پهلوى را براى این سرِ کار آوردند؛ چند تا روشنفکرِ دستنشاندهى مورد اعتماد خودشان از ایرانیهاى تحت تأثیر غرب را هم به عنوان عناصر فرهنگى، دور و برِ آن گذاشتند تا همین کار را بکنند. مسئلهى کشف حجاب، مسئلهى تغییر لباس و مسئلهى حذف کردن نشانههاى ایرانىِ اسم: میرزا، سید، خان، آقا، دادن امتیازات فراوان در زمینههاى نفت و آوردن مستشارهاى خارجى - که روز به روز هم بیشتر شد - از این قبیل است. بعد هم که - انگلیسیها رضاخان را کنار گذاشتند، در دورهى بعد، امریکاییها از سال 1332 همه کارهى کشور شدند؛ این سرگذشت تحولات ما در دوران طاغوت است که با همان مدیریت خطرناک که گفتم، به سمت نابود کردن اصالتها رفت. اى کاش در مقابل چیزى مىگرفتند! نه، هیچ چیز هم نگرفتند. یعنى ایرانیها در طول سالهاى متمادى - بیش از شصت، هفتاد سال - که در اختیار انگلیسیها و غربیها بودند، این قدرت را پیدا نکردند که مثلاً یک مرکز تحقیقات علمى در کشور به وجود آورند که ظرف پنجاه سال دو تا اختراع درست کند؛ دانشمندانى را تربیت کنند که دو، سه تا کشف جدید علمى بکنند؛ یعنى اینها این اندازه از غرب استفاده نکردند. آنها چه مىخواستند؟ مصرف کننده مىخواستند. مصرف کنندهى اقتصادىاى که به طور طبیعى با خودش مصرف فرهنگى و تسلیم سیاسى را هم همراه دارد. آنها این را مىخواستند؛ اینها هم راحت تسلیم شدند و دادند. همهى این تشنجها، درگیریها و چالشهایى که شما در دوران حکومت قاجاریه از زمان تنباکو تا دوران رضا خان و تا بعد از آن مىبینید که بین جبههاى از مؤمنین به رهبرى علما از یک طرف و حکام جائر از یک طرف انجام گرفت، نشئت گرفته از این قضیه است. در قضیهى امتیاز «رژى»، میرزاى شیرازى در مقابل دادن امتیازِ مفت و مجانىِ یک منبع درآمد بزرگ در کشور به غربیها و خارجیها، مخالفت کرد. در قضیهى امتیاز «رویتر» همینطور، و در قضیهى قراردادِ 99 - قرارداد معروف به «قرارداد وثوق الدوله» که در واقع طبق آن، همهى کشور را به دست انگلیسها مىدادند - هم همین طور بود، که مدرس، آن روحانى برجسته، مخالفت کرد.
در قضیهى ملى شدن صنعت نفت هم که مرحوم آقاى کاشانى (رضوان اللَّه علیه) دخالت کرد، همین طور بود. این چالشهایى که علما با حکام دورانهاى مختلف داشتند - که مردم و بسیارى از روشنفکرها هم با اینها همراهى کردند - همه در این مرز است؛ مرز منافع ملى، و آن طرف هم که تحول ناشى از اراده و تصمیمگیرى قدرتهاى بیگانهاست. پس نسخههاى پیشرفت و نسخههاى غربى و بیگانه، بعضاً حتّى خائنانه است.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى استان سمنان 18/ 08/ 85
3 . از نظر اسلام، دنیا مزرعهى آخرت است. دنیا چیست؟ در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگى انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایى انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنهى سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانى، صحنهى تربیت، صحنهى عدالت؛ اینها همه میدانهاى زندگى است. به این معنا، دنیا میدان اساسىِ وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است. دین آمده است تا در این صحنهى عظیم و در این عرصهى متنوع، به مجموعهى تلاش انسان شکل و جهت بدهد و آن را هدایت کند. دین و دنیا در این تعبیر و به این معناى از دنیا، از یکدیگر تفکیکناپذیرند. دین نمىتواند غیر از دنیا عرصهى دیگرى براى اداى رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسىِ دین و بدون دست خلاق و سازندهى دین، دنیایى خواهد بود تهى از معنویت، تهى از حقیقت، تهى از محبت و تهى از روح. دنیا - یعنى محیط زندگى انسان - بدون دین، تبدیل مىشود به قانون جنگل و محیط جنگلى و زندگى جنگلى.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینى (ره) 14/ 03/ 84
4. وظیفهى نخبگان فکرى و فرهنگى جامعه و حوزه و دانشگاه، مدیریت این تحول است. نه باید تحولات را سرکوب کرد، نه باید تسلیم هر تحولى شد. خوب، این تحول براى چیست؟ براى پیشرفت. پیشرفت چیست؟ باید آن را معنا کنیم.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى استان سمنان 18/ 08/ 85
5.ان العقل یری تنجز التکلیف بالقطع الحاصل مما لا ینبغی حصوله، و صحه مؤاخذه قاطعه علی مخالفته، وعدم صحه الاعتذار عنها بانه حصل کذلک، و عدم صحه المؤاخذه مع القطع بخلافه، وعدم حسن الاحتجاج علیه بذلک و لو مع التفاته الی کیفیة حصوله.
کفایة الاصول، الامارات، فی احکام القطع و اقسامه، صفحه 310 چاپ جامعه مدرسین
6 . نظام اسلامى، نظامى است بر پایهى مبانى اسلام. هر جا که توانستهایم وضع موجود و ساختار کنونى نظام خودمان را بر پایهى اسلام قرار بدهیم، این خوب است، مطلوب است؛ هر جا نتوانستیم، سعى ما باید این باشد که آن را بر همان پایه و مبناى اسلامى قرار بدهیم؛ از او نباید تخطى کنیم. این هدف ماست. دیدار روسای سه قوه و مسئولان و مدیران بخشهای مختلف نظام 19/6/1387
7 . در مقابلِ تحول چه هست؟ رکود. نقطهى مقابل تحول، رکود است. بعضى اینها را غلط مىفهمند و اشتباه معنا مىکنند. بعضى رکود را با ثبات اجتماعى اشتباه مىکنند. رکود، بد است؛ ثبات اجتماعى خوب است. بعضى خیال مىکنند که رکود یعنى ثبات اجتماعى. تحول را هم بعضى با آنارشیسم و هرج و مرج و هر چى به هر چى بودن، اشتباه مىکنند. این اشتباهات موجب شده است که یک عدهاى که طرفدار ثبات اجتماعىاند، با هر تحولى مخالفت کنند؛ به خیال اینکه این تحول، ثبات را به هم مىزند. از طرف دیگر، کسانى که خیال مىکنند هر تحولى به معناى ساختار شکنى و شالودهشکنى و زیر سؤال بردن همهى اصالتهاست، اینها هم براى اینکه تحول ایجاد کنند، ثبات اجتماعى را از بین مىبرند و دچار خطر مىکنند. این دو اشتباه، از دو طرف وجود دارد. تحول، یک چیز است، آنارشیسم، یک چیز دیگر؛ و هرج و مرج هم یک چیز دیگر است. همچنان که ثبات اجتماعى یک چیز است و رکود اجتماعى و ایستایى اجتماعى هم یک چیز دیگر است؛ اینها را نباید با هم اشتباه کرد. آنچه خوب و درست است، جامعهى با ثبات، اما غیر راکد و داراى تحول است؛ جامعهاى که حتّى تحولات صحیح را سریع در خودش به وجود بیاورد. چگونه مىشود این ویژگى را به دست آورد؟ این که: ریشهها و اصالتها را حفظ کنیم و شالودهشکنى نکنیم؛ هویت ملى را بشدت مورد ملاحظه قرار دهیم و ارج بنهیم. هویت جمعى یک ملت، جزو آن چیزهایى است که در تحولات باید دست نخورد. در کنار هویت ملى، پویایى، نشاط، برخوردارى از آزادىِ تحرک و روح رقابت در میان جمع خود را باید بشدت ارج بنهیم و به آن اهمیت بدهیم. لازمهى این نشاط و پویایى این است که هم منتقد باشیم، هم انتقادپذیر، که هر کدامش نباشد، بد است. بعضیها اهل انتقاد کردن هستند؛ انتقاد هم بجاست؛ شما هر چیزى را با دقت نگاه کنید و یک خُردهاى کنجکاوى کنید، یک نقطهى عیبى در آن پیدا مىکنید و مىشود عیبجویى کرد و عیبى هم ندارد؛ چنانچه عیبجویى در جهت رفع عیب باشد، خیلى خوب است؛ اما این افراد، خودشان انتقادپذیر نیستند! اگر کسى بگوید چرا اینقدر پُرحرفى مىکنى و چرا همهاش عیبها را مىبینى، چرا مثل مگس فقط روى زخمها مىنشینى، نقاط مثبت را هم ببین، بدشان مىآید! البته معیار و ملاک، برآیند نقاط مثبت به نقاط منفى است. ما ضعفهایى داریم، مشکلاتى داریم، بدیهایى داریم؛ قوتهایى هم داریم، خوبیهایى هم داریم؛ زیباییهایى هم داریم. ببینید در موازنهى این دو با یکدیگر، برآیند اینها چه خواهد شد؛ آن مىشود معیار. اگر بدیهایمان بیشتر بود، بد است؛ اگر خوبیهایمان بیشتر بود، خوب است. پس هم انتقاد خوب است، هم انتقادپذیرى. اینها لازمهى آن تحول و حالت مطلوب جامعه است؛ همراه با امید، همراه با پُرکارى، همراه با برنامهریزى و همراه با داشتن خط مشى درست و سرمشق براى تحول.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى استان سمنان 18/ 08/ 85
8 . امروز هم یکى از آماجهاى تهاجم دشمنان ما در سطح تبلیغات جهانى، همین یگانگى دین و دنیاست؛ مىگویند چرا دین را پیشوا و مهندس دنیا مىدانید. آنها احساس خطر مىکنند؛ چون دنیایى که آنها مىخواهند، دنیاى ظلم و تجاوز و دنیاى تهى از معنویت و اخلاق است. این، نظمى است که استکبار جهانى براى بشریتِ امروز و دیروز، همیشه در نظر داشته است. نظام جمهورى اسلامى این نظم باطل و این دور غلط را شکسته است؛ نمونهای را نشان مىدهد که دین مىتواند در دنیاى مردم بهطور عملى مؤثر باشد.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینى (ره) 14/ 03/ 84
9 . آنچه که موجب میشود ما الگوى غربى را براى پیشرفت جامعهى خودمان ناکافى بدانیم، در درجهى اول این است که نگاه جامعهى غربى و فلسفههاى غربى به انسان - البته فلسفههاى غربى مختلفند؛ اما برآیند همهى آنها این است - با نگاه اسلام به انسان، بکلى متفاوت است؛ یک تفاوت بنیانى و ریشهاى دارد. لذا پیشرفت که براى انسان و به وسیلهى انسان است، در منطق فلسفهى غرب معناى دیگرى پیدا میکند، تا در منطق اسلام. پیشرفت از نظر غرب، پیشرفت مادى است؛ محور، سود مادى است؛ هرچه سود مادى بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ افزایش ثروت و قدرت. این، معناى پیشرفتى است که غرب به دنبال اوست؛ منطق غربى و مدل غربى به دنبال اوست و همین را به همه توصیه میکنند. پیشرفت وقتى مادى شد، معنایش این است که اخلاق و معنویت را میشود در راه چنین پیشرفتى قربانى کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند؛ ولى اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد.
رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسى مشهد25/ 02/ 86
10 . اینهاست شعارهاى ما. نظام جمهورى اسلامى نظامى است بر این پایهها؛ نظامى است عقلانى، نظامى است دانشى. عقلانیت باید بر تمام ارکان این نظام از بالا تا پائین حاکم باشد؛ اما عقلانیت به معناى تسلیم نیست؛ عقلانیت به معناى هزیمت نیست؛ عقلانیت براى پیش رفتن و در جهت یافتن راههائى براى هر چه موفقتر شدن در رسیدن به این آرمانهاست. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار روسای سه قوه و مسئولان و مدیران بخشهای مختلف نظام۱۳۸۷/۰۶/۱۹
11 . هویت ملى هم که مىگوییم، ملیت در مقابل دین نیست، بلکه هویت ملى هر ملت، مجموعهى فرهنگها و باورها و خواستها و آرزوها و رفتارهاى اوست. یک ملت مذهبى، یک ملت موحد، یک ملت مؤمن و یک ملت معتقد به پاکان درگاه الهى و اهل بیت پیغمبر است؛ این جزو فرهنگ و هویتشان است؛ هویت ملى که مىگوییم، شامل همهى اینها هست؛ اینها را حفظ کنیم. حالا براى تغییر بخشهاى غلط، کارهاى غلط و راههاى غلط، تلاش و پویایى لازم است.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى استان سمنان 18/ 08/ 85
12 . ما دنبال چه نوع توسعهیى هستیم؟ این نکتهى اساسى، در بحثهاى اقتصادى و غیراقتصادى جارى است. کسانى دنبال این هستند که حرفى را پرتاب کنند و ذهن مردم را از مسائل اصلى دور نگه دارند: مدل چینى، مدل ژاپنى، مدل فلان. مدل توسعه در جمهورى اسلامى، به اقتضاى شرایط فرهنگى، تاریخى، مواریث و اعتقادات و ایمان این مردم، یک مدل کاملاً بومى و مختص به خود ملت ایران است؛ از هیچجا نباید تقلید کرد؛ نه از بانک جهانى، نه از صندوق بینالمللى پول، نه از فلان کشور چپ، نه از فلان کشور راست؛ هرجا اقتضایى دارد. فرق است بین استفاده کردن از تجربیات دیگران، با پیروى از مدلهاى تحمیلى و القایى و غالباً هم منسوخ. بنده مىبینم گاهى بعضى از شیوههایى که در زمینههاى اقتصادى و فرهنگى و غیره پیشنهاد مىشود، از دیگران گرفته شده - فلان متفکر فرنگى اینطورى گفته، فلان متفکر کجایى اینطورى گفته - مثل اینکه به آیات قرآن استناد مىشود! خیلى از شیوهها منسوخ است؛ سى سال پیش، چهل سال پیش، پنجاه سال پیش تجربه شده، بعد یک روش بهتر آوردهاند؛ ولى ما الان مىخواهیم از روش منسوخ آنها در آموزش و پرورش، در مسائل علمى، در کارهاى دانشگاهى، در کارهاى اقتصادى و در برنامهریزى و بودجهبندى استفاده کنیم؛ نه، این درست نیست. از تجربهها و دانشها باید استفاده کرد، اما الگو و شیوه و مدل را باید کاملاً بومى و خودى انتخاب کرد .
دیدار نمایندگان هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی با رهبر انقلاب،27/3/1383
13 «در ایران اسلامی چنین نیست که ما هم حکومتی مثل بقیه حکومتها هستیم. چند صباحی خاندان فلان و چند صباحی خاندان بهمان هستند و حالا هم مسلمین و مؤمنین بر این کشور حکومت میکنند. قضیه ما اینگونه نیست. قضیه ما قضیه یک پیام است. قضیه یک بعثت است. ما حرف نُوی را به مردم دنیا عرضه میکنیم. مسأله این است. این حرف و پیام نو اگر چه که اوّلین اثرش باید در داخل زندگی خود ما و کشور ما دیده شود، اما برای دنیا یک راه جدید ارائه میکند. این را کارگزاران جمهوری اسلامی نباید فراموش کنند. این نظام نظامی است که آمده است به بشریت بعثت الهی را نشان دهد. نیامده است که از جوامع و دولتها و نظامهای گمراه چیزی یاد بگیرد. ممکن است ما خیلی بد باشیم، خیلی ناقص باشیم، برای حمل این پیام خیلی کوچک باشیم، امّا این پیام، پیام نجات بشر است. بر سر آن نمیشود چک و چانه زد. ما حق نداریم از این پیام به خاطر این که با سلیقه ما این طور در میآید چیزی کم کنیم. خیر! این پیام، پیامی برای بشریت است. و بشر به آن احتیاج دارد. ما دوست بشریتیم. ما دشمن بشریت نیستیم. ما دوست علم و پیشرفت و بهروزی و راحتی همه ملتهای دنیاییم.»
مقام معظم رهبری، دیدار با مسئولین نظام، 20/10/72
14 . ما وظیفهمان این است. ما حق نداریم از شعارهاى انقلاب و شعارهاى اسلام عقبنشینى کنیم؛ این، یک بىصبرى است. این بىصبرىاى است که نباید این را قبول کرد.
دیدار روسای سه قوه و مسئولان و مدیران بخشهای مختلف نظام 19/6/1387
15 . من میخواهم بگویم مجموعهى دانشگاهى کشور ما، مجموعهى نخبگان کشور ما - هم حوزه و دانشگاه - یکى از بزرگترین کارهاشان باید این باشد که نقشهى جامع پیشرفت کشور را بر اساس مبانى اسلام تنظیم کنند؛ دل به الگوى غربى و مدلسازىهاى غربى نسپرند. او نمیتواند کشور را نجات بدهد؛ او نمیتواند پیشرفت کشور ما را تنظیم کند. کسانى که در مراکز برنامهریزى یا در مراکز علمى و تحقیقى هستند و راجع به اقتصاد، راجع به سیاست، راجع به سیاست بینالمللى و راجع به مسائل حیاتى دیگر کشور کار و فکر میکنند، دنبال این نباشند که فرمولهاى غربى را؛ فرمولهاى اقتصادى غرب، فرمولهاى بانک جهانى یا صندوق بینالمللى پول را با مسائل کشور تطبیق کنند؛ نه، آن نظریهها، نظریههاى مفید براى ما نیست. البته از عِلمشان استفاده میکنیم؛ ما تعصب نداریم. هرجا پیشرفت علمى، تجربهى علمى باشد، استفاده میکنیم. از مصالح استفاده میکنیم؛ اما نقشه را بر طبق فکر خودمان، بر طبق نیاز خودمان بایستى بریزیم.
رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسى مشهد25/ 02/ 86