بسم الله الرحمن الرحیم
ما معتقدیم که «فرهنگستان»، عنوان و نام نیست. نام، مثل مسجد اعظم که اسم یک مکانی در یک جایی است و معنونش هم یک مکان خاصی است. امّا شما جایی برای جدول ضرب ندارید و جدول ضرب در فرهنگ جامعه حضور دارد. ضرب متکفل سرعت انتقال و سنجش است و بچههای دانشجو و دانش آموز آن را در جاهای مختلف میخوانند.
«فرهنگستان»، بمعنای وجود فلسفهای است که هماهنگ کننده سنجشهاست. ممکن است در یک زمان دیگر فلسفه عوض بشود و یک فلسفه دیگر این کار را بر عهده بگیرد. البته باید یک علمایی پیدا کند مثل علمای اصول فعلی که در حوزه هستند تا بتوانند آن فلسفه را رشد دهند. علم اصول مربوط به شخص نیست که بگوئیم اصول صاحب کفایه و اگر اینطوری بگوئیم غلط است. بله در اصول در بعضی از زمانها بعضی از افراد نقش تأسیسی داشته اند و احیاناً ممکن است بعداً دگرگون شود. علم اصول غیر از استدلال خاص است بلکه جریان حجیت است. در جریان حجیت باید افراد وارد و بعد خارج شوند. از زمان شیخ طوسی(ره) در نجف اشرف تا به حال علم خیلی تغییر کرده است.
مهمترین هنر فلسفه شدن، هنر سازندگی آن می باشد که غیر از هنر تخریب آن است. این فلسفه بیم و امید بشر را سازمان می دهد، یعنی گذشته و آینده را تحلیل هماهنگ میکند و تغییرات شرایط محیطی را مرتباً تحلیل می کند. شخص خودش را در یک جریان رودخانه توفندهای میبیند که اگر بخواهد حیات داشته باشد باید در این رودخانه تقلا کند و یقین به موت کسانی بکند که در این رودخانه نیستند. این معنای علم مبارز شدن، فلسفه شدن است؛ ولی فلسفه شدن حتماً بعد از تخریب سازندگی میکند. در سازندگی حتما باید روش تحقیق و تحققاش کار بکند؛ اگر روش تحقیق داشته باشیم. و روش تحقق اصلاً نداشته باشیم قدرت ارتباط برقرار کردن با فرهنگ جامعه نخواهیم داشت.
فرهنگستان حتی وقتی که زمینههای سیاسی بزرگ برایش درست بشود نباید خیال کند که میتواند بوسیله یک نفر تولید صورت بگیرد و این اصلاً معقول نیست. عمر یک نفر یک اندازه خاصی دارد و اگر تعداد وسایل یک علم را جمع بزنید از عمر یک نفر می گذرد. اگر بخواهد فرهنگستان کار کند باید ابزاری را تولید کند که بتواند آن را در جامعه عینی کند. درست است که در اول کار روش تحقیق دارید و روش تحقیق در مرتبه نظری تمام است ولی ساختار عینیاش غیر از ساختار نظریش است. ساختار عینیاش به وجود یک مرکزی نیست که بگوئید مثلاً یک مدیر و ده نفر یا یک مدیر و هزار نیرو دارد. نکتهای را که نسبت به آن حساس هستیم این است که ساختارها کار منطقها را در عینیت (و نه در نظر) میکنند.
البته اگر روش تحقیق وجود نداشته باشد، تحقیقات فردیِ گسسته در طول تاریخ یک وقتی به یک جایی میرسد و معنایش این است که فلسفه صدر المتألهین امروز در بیاید و صدسال بعد به پذیرش اجمالی حوزه برسد و پانصد سال بعد هم برایش مجلس فاتحه بگیرند. به نظر من الان با نگرش ملاصدرا جای فاتحه گرفتن است. البته نمیخواهم تحقیرکنم و بلکه منظور اینست که در این زمان فصل دیگری برای فلسفه رسیده است. نحوه آمدن و رفتنش در جامعه اینگونه شد که وقتی جامعه فهمید چیز خوبی بوده که موقع خداحافظیاش بوده است. بنابراین اگر شما روش تحقق (تحقق فرهنگی، تحقق سیاسی، ایجاد بستر سازی عینی، ایجاد محیط و فضا، ایجاد شور متناسب و طلب متناسب اجتماعی) نداشته باشید، در مرحله آرمان باقی خواهد ماند.
هرگز نباید تصور کنید که با قطع ارتباط کار فلسفه و اصول ما با کار فلسفه و اصول حوزه و یا با قطع کار کاربردی ما با جامعه میتوان فرهنگ جامعه را عوض کرد. کسی نمیتواند بگوید که من وردی میخوانم که فکر همه یک مرتبه در ذهن شان عوض بشود. فرهنگ، پذیرفته شده یک جامعه است چه عمومی و چه تخصصی آن و پذیرفته شدن شما مشروط به فرهنگ تحققی است که قدرت ارتباط با فرهنگ گذشته را به خوبی داشته باشد. هر گونه صحبتی کردن که نتیجهاش این بشود که قشر فرهنگی جامعه بگوید ما حرفش را نفهمیدیم این معنایش این است که شما به روش تحققش دست نیافتهاید. اگر با بازاری حرف میزنید باید حرف شما را بفهمد واگر با دانشجو حرف میزنید باید دانشجو حرف شما را بفهمد و یا اگر با فیلسوف حرف میزنید باید حرف شما را بفهمد و یا اگر با متخصص فیزیک حرف میزنید حرف شما را باید بفهمد. باید در کلیه علوم با روش تحقق قدرت ارتباطی با فرهنگ موجود داشته باشید تا فرهنگ مطلوب محقق بشود والا محقق شدنی نیست. مردم ممکن است از نارسایی فرهنگ موجودشان رنج ببرند ولی به چه دلیل پذیرش شان عوض بشود. این غفلتی که گاهی برای بعضی پیدا می شود که خیال میکنند که اگر اینها یک ادبیات خوبی بلد بودند کار درست میشد، به یکی از محترمین برخورد کردم گفت: سیاست و روان حرف زدن خیلی خوب است شما در این مطلب تمرین کنید گفتم چگونه تمرین بکنم؟ ایشان خیال میکرد که باید برای روان حرف زدن کتابهای ادبیات بخوانیم و تمرین کنیم. البته نمیخواهم بگویم کتابهای ادبی هیچ جایگاهی ندارند ولی عمده مطلب ما چیزی است که در روش تحقق به کار گرفته بشود. ما باید بتوانیم قدرت ارتباط خوبی با فرهنگ موجود داشته باشیم. یعنی قدرت ترجمه به زبان آنها و ترجمه آنها به خودمان را داشته باشیم یا قدرت نشان دادن اینکه ما به زبان شما چه میگوئیم و کجا را نشان میدهیم و در چه افقی هستیم و شما آنرا نمیبینید و چگونه نگاه کنید تا خوب بتوانید ببینید.
مرحوم آیت الله علامه سید منیر الدین حسینی الهاشمی
منبع: روش تحقیقات کتابخانهای جلسه اول